کد مطلب:301515 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

سخنان بزرگان پیرامون نامهائی که در شب عروسی به کار برده شده است


اسماء بنت عمیس گوید: حضرت خدیجه علیهاالسلام به هنگام وفات گریه می كرد، عرض كردم: آیا شما كه بانوی زنان جهان و و همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشی و بر زبان آن حضرت بشارت به بهشت برای شما آمده گریه می كنی؟ فرمود: من به خاطر مردن گریه نمی كنم، لكن هر زنی در شب عروسیش نیازمند زنی دیگر است كه سرش را با او در میان گذارد و نیازمندیها و خواسته های را به او بگوید و فاطمه در این هنگام هنوز كوچك است و از آن می ترسم كه در شب زفافش كسی نباشد كه كارهایش را انجام دهد و متكفل زحمات و مشكلات او باشد.

عرض كردم بانوی من، به شما قول می دهم كه اگر تا آن روز زنده ماندم به جای شما این كار را انجام دهم.

در آن شب بعد از آن كه رسول خدا وارد شد و دستور داد زنان همگی خارج شوند، من نرفتم، به هنگام خروج متوجه شده و فرمودند تو كیستی؟ عرض كردم: اسماء بنت عمیس، فرمود: مگر نگفتم خارج شوید؟ عرض كردم: آری ای رسول خدا، پدر و مادرم فدای شما باد، منظورم سرپیچی از دستور شما نبود، لكن من به حضرت خدیجه قولی داده بودم، و قضیه را به حضرت گفتم حضرت گریست و فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم، آیا به همین منظور اینجا ایستادی؟ عرض كردم: به خدا سوگند، آری، بعد برایم دعا فرمود.

علامه اربلی در دنباله این حدیث گوید: همانگونه كه ملاحظه كردید روایات فراوانی وجود دارد كه اسماء بنت عمیس در شب عروسی حضرت زهراء حضور داشته و این كارها را انجام داده است، با اینكه


اسماء بنت عمیس به همراه شوهرش جعفر بن ابیطالب به حبشه هجرت كرده بود و تا بعد از جنگ خیبر یعنی در سال ششم هجری مراجعت نكرد و در مراسم زفاف و عروسی حضرت زهرا كه در ذی حجه سال دوم بود شركت نداشت بلكه خواهر او سلمی دختر عمیس كه همسر حمزه بن عبدالمطلب بود در آن مراسم حضور داشت و شاید این روایات از قول او نقل شده و چون اسماء بنت عمیس از او مشهورتر بوده راویان از او نقل كرده و یا اینكه یكی از راویان در این باره دچار اشتباه شده و دیگران روایت او را نقل كرده اند. [1] .

همانند این روایت را علامه گنجی شافعی در «كفایه الطالب» در باب 82/ 307 به تفاوتهائی نقل كرده است كه به خاطر تكرار مضامین آن از ذكر آن خودداری كردیم، وی بعد از نقل روایت می گوید: آمدن نام اسماء بنت عمیس در این روایت صحیح نیست، اسماء بنت عمیس خثعمیه همسر جعفر بن ابیطالب بود كه بعد از شهادت جناب جعفر، ابوبكر با او ازدواج كرده و محمد بن ابی بكر از او متولد شد، این ازدواج در محل ذوالحلیفه در سال آخر عمر رسول خدا و در سفر حجه الوداع بود، وی بعد از مرگ ابوبكر، با امیرالمومنین علی علیه السلام ازدواج كرد و از حضرت نیز بچه دار شد بدین جهت انتساب این روایت را به او غلط و اشتباه مسلم می دانم كه از بعضی راویان و یا نسخه برداران روایات شده است زیرا اسمائی كه در عروسی حضرت زهراء شركت داشته است، اسماء دختر یزید بن سكن انصاری بوده و اسماء بنت عمیس با شوهرش جعفر در سرزمین حبشه به سر می برد كه برای دومین بار به سرزمین حبشه هجرت كرده بود و از جعفر دارای اولاد شد و همه فرزندانش در سرزمین حبشه متولد شده اند.

جعفر و همسرش اسماء تا هنگامی كه رسول خدا به مدینه هجرت


فرمود در حبشه ماندند، جنگ بدر و احد و خندق و دیگر جنگهای رسول خدا انجام شد تا اینكه در سال هفتم خداوند سرزمین خیبر را برای پیامبرش فتح كرد و در همان روز فتح خیبر جعفر و همسرش و فرزندانش وارد مدینه شدند، رسول خدا فرمود: نمی دانم به كدام یك شادمان زدم، به فتح خیبر یا آمدن جعفر؟ ازدواج فاطمه با حضرت علی علیه السلام چند روز بعد از جنگ بدر بود و بنابراین آن چه كه صحیح تر به نظر می رسد آنست كه اسماء مذكوره در این حدیث اسماء بنت یزید باشد كه احادیث دیگری نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل كرده است.

در حاشیه جلد 43 بحار صفحه 134/ چنین آمده: كنیه این اسماء ام سلمه بوده كه به او خطیبه النساء نیز گفته می شد، بنابراین آنچه كه در داستان شب عروسی حضرت زهرا از ام سلمه نقل شده مربوط به اسماء دختر یزید بن سكن بن رافع است و ربطی به ام سلمه ای ندارد كه یك سال یا بیشتر بعد از آن تاریخ حضرت رسول با او ازدواج فرمود.

بنظر نویسنده شاید ازدواج حضرت رسول با ام سلمه در اوائل هجرت و قبل از ازدواج حضرت فاطمه با امیرالمومنین علیه السلام بوده است، بنابراین آن چه كه درباره شب عروسی حضرت زهرا از ام سلمه نقل شده از همین ام سلمه بوده نه از ام سلمه ای كه اسماء دختر یزید بن سكن بن رافع است و موید این مطلب گفتار علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه است كه در باب مهاجرت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دیگر زنان مهاجر به همراه حضرت علی علیه السلام گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با زنانی چند ازدواج كرد، در آغاز ورود به مدینه با سوده ازدواج فرمود، و حضرت زهراء را نزد او برد و سپس با ام سلمه ازدواج فرمود، ام سلمه گوید: رسول خدا با من ازدواج فرمود و امور دخترش را به من واگذاشت من سرپرستی و تربیت او را به عهده گرفتم ولی به خدا سوگند كه او از من آگاه تر و مودب تر بود و همه چیز را


بهتر از من می دانست. [2] .

علامه توستری گوید: و اما آن چه كه اهل سنت درباره ازدواج حضرت فاطمه علیهاالسلام با حضرت علی علیه السلام نقل كرده اند كه «ابوبكر و عمر به خواستگاری نزد رسول خدا رفتند، حضرت آنان را نپذیرفت، به عبدالرحمن بن عوف گفتند: تو با توجه به اینكه ثروتمند می باشی به خواستگاری برو، حضرت او را نیز نپذیرفت، نزد علی آمده و گفتند خوبست كه تو به خواستگاری فاطمه بروی، فرمود: خوب شد كه به من گفتید... تا آنجا كه گوید: «اسماء به حضرت رسول عرض كرد: ثروتمندان و اشراف قریش از فاطمه خواستگاری كردند و موافقت نفرمودی چه كه او را به این جوان دادی؟ فرمود: ای اسماء تو نیز همسر همین جوان خواهی شد و فرزندی بایش خواهی آورد»، این روایت جعلی و ساختگی است، گواه و دلیل بر جعلی بودن این روایت آنست كه اسماء بنت عمیس در آن زمان در حبشه بسر می برد و در آنجا سه فرزند برای جعفر آورد كه عبدالله، عون و محمد باشند و در سال هفتم بعد از فتح خیبر او را به مدینه آورد و ازدواج حضرت فاطمه علیهاالسلام با علی علیه السلام در سال دوم هجری بود، چنانكه در روایتی دیگر كه درباره عروسی حضرت زهرا نقل كرده اند چنین آورده اند كه: اسماء بنت عمیس گفت كه رسول خدا همیشه برای علی و فاطمه دعا می كرد، كه این روایت نیز یا ساختگی و یا تحریف شده است كه احتمال دارد كلمه بنت عمیس در این روایت زیاد شده باشد و مقصود اسماء، اسماء دختر یزید بن سكن انصاری است، چنانكه این مطلب را گنحی شافعی گفته است، و ورود او نیز در ولاتد حضرت حسین علیه السلام نیز همین گونه است. [3] .


بنظر من این مطلب با آن چه كه علامه مینی اعلی الله مقامه آورده سازگار نیست آن جا كه گوید:

به خاطر همین ناراحتی بود كه در آن روز (روز عروسی) از ورود عایشه دختر ابوبكر جلوگیری كرد، تا چه رسد به خود او كه وقتی عایشه خواست نزد آنحضرت آید اسماء جلو او را گرفت و نگذاشت وارد شود، وی به ابوبكر شكایت كرده و گفت این «خثعمیه» بین ما و دختر رسول خدا مانع شده، ابوبكر بر در خانه حاضر شده و گفت: ای اسماء چرا نمی گذاری كه زنان رسول خدا به خانه آن حضرت بروند با اینكه وی برایش هودج عروسی ساخته است؟، پاسخ داد كه خود فاطمه دستور داده كسی بر او وارد نشود و به من سفارش كرده كه من برایش هودج را بسازم. [4] .

كه در متن این روایت به كلمه «خثعمیه» تصریح شده است.

دانشمند محترم سید كاظم قزوینی گوید: به نظر اینجانب بهترین راه حل و جواب پسندیده در این باب آنست كه بگوئیم: این اسماء، اسماء دختر عمیس خثعمیه همسر جعفر بن ابیطالب است كه وی با شوهرش جعفر به حبشه هجرت كرده ولی بعد به مكه برگشته و با دیگر مهاجران از مكه به دینه هجرت كرد و شاید چندین بار به حبشه مسافرت كرده است زیرا مسافت بین جده تا حبشه عرض دریای احمر است و پیمودن این مقدار مسافت چندان دشوار و سخت نیست هر چند این نكته در تاریخ ذكر نشده است، زیرا تاریخ برای ابوذر غفاری نیز هجرت به حبشه را نیاورده است با اینكه از خود ابوذر نقل شده كه من و جعفر بن ابی طالب به سرزمین حبشه مهاجرت كردیم.

من به روایتی از علامه مجلسی كه در جلد دهم بحار الانوار نقل كرده دست یافتم در آنجا در باب ازدواح حضرت فاطمه علیهاالسلام با حضرت علی علیه السلام


از كتاب «مولد فاطمه» از ابن بابویه روایت می كند:

رسول خدا به دخترا عبدالمطلب دستور داد...... تا آنجا كه گوید: و پیامبر حمزه و عقیل، و جعفر و اهل البیت پشت سر او راه می رفتند........ كه تصریح به وجود جعفر مشكل را حل می كند. [5] .

بنظر نویسنده شاید علت آن كه گنجی شافعی اننظریه را داده تشابه دواسم بوده است و اسمائی كه در شب عروسی حضور داشته همان اسمائی است كه هنگام وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام نیز حضور داشت زیرا عبارت گفتار او را ملاحظه كردید كه گوید: به نگام وفات حضرت خدیجه حاضر شدم وی می گریست، گفتم: آیا گریه می كنی با اینكه تو بانوی زنان جهانی؟ با اینكه اسمائی كه از زنان انصار بود در مكه حضور نداشت.

و اما نظریه محقق بزرگوار جناب آقای سید كاظم قزوینی هر چند سخنی لطیف و توجیهی ظریف است. لكن در نوشته های تاریخ نگاران و سیره نویسان رفت و آمد و مسافرت مكرر جعفر بن ابیطالب و همسرش به حبشه دیده نشده است و دلیلی روشن بر این مطلب وجود ندارد، بلكه دلائلی هم بر خلاف این مطلوب است، زیرا در كتاب «اسدالغابه» در شرح حال «سلمی دختر عمیس خثعمیه» چنین آمده كه: در بین سیره نویسان خلافی نیست كه جعفر با همسرش اسماء از مكه به حبشه مهاجرت كرده و در آنجا از او فرزندانی متولد شد و تا هنگامی كه رسول خدا خیبر را محاصره كرده بود نزد آن حضرت نیامد. [6] .

البته در كتاب بحار الانوار جلد 43 صفحه 115 همانطور كه چناب قزوینی اشاره كرده بود آمده كه: حرترسول و حمزه و عقیل و جعفر و اهل البیت پشت سر آن حضرت راه می رفتند لكن آیا این نقل برای حل


مشكل كفایت می كند و می تواند بر ان مطلب دلالت داشته باشد؟! با اینكه خود علامه مجلسی در جلد 18 بحار الانوار صفحه 416 گوید: عمرو از حبشه برگشته و به قریش خبر داد كه جعفر در سرزمین حبشه با كمال احترام زندگی می كند و تا هنگامی كه رسول خدا با قریش صلح كرده و خیبر را فتح نمود در آن سرزمین باقی ماند و بعد با تمام همراهانش نزد حضرت آمد.

و از جهت دیگر اسامی تمام كسانی كه پیش از فتح خیبر از حبشه مراجعت كرده اند در تاریخ ضبط است و در بین آنها اسمی از جعفر و همسرش اسماء در میان نیست، برای نمونه به آن چه كه ابن اثیر در «الكامل» خود آورده مراجعه كنید: قریش بر مسلمین سخت گرفتند، هنگامی كه مسلمان هائی كه د رحبشه بودند به مكه نزدیك شدند متوجه گردیدند كه مساله اسلام آوردن اهالی مكه واقعیت نداشته هیچ یك از آنان وارد مكه نشدند فقط چند نفری به عنوان پناهنده، و یا به طور پنهانی وارد شدند مثلا عثمان در پناه ابی احیحه سعید بن العاص بن امیه، و ابوحذیفه بن عتبه در پناه پدرش و عثمان بن مظعون در پناه ولید بن مغیره وارد شد. [7] .

در حلیه الاولیا مذاكره و مشاجره ای بین عمر و اسماء بنت عمیس نقل شده است و این خود موید و یا دلیل بر صحت گفتار ماست و آن مذاكره بدین عبارت است كه اسماء بنت عمیس وارد شد، عمر به او گفت: این حبشیه بجریه است؟ اسماء گفت: آری، عمر گفت: ما پیش از شما مهاجرت كردیم، و لذا به رسول خدا نزدیكتر و سزاوارتریم، وی عصبانی شده و كلمه ای گفت: نه این چنین نیست، به خدا سوگند، شما در خدمت رسول خدا بودید گرسنگانتان سیر می شدند افراد بسوادتان از پند و نصیحت


حضرت استفاده می كردند، و ما در سرزمینی دور دست و با كینه و دشمنی در حبشه بسر می بردیم... ما اذیت و آزار می دیدیم و ترس و ناراحتی داشتیم. [8] .

همانطور كه مشاهده می شود این عبارات با مسافرتهای مكرر از مكه به حبشه سازگار نیست با اینكه اخبار و احادیث صراحت دارد كه اسماء دختر عمیس در موارد متعدده ای در خدمت اهل البیت بوده است، به هنگام رحلت حضرت خدیجه، در شب عروسی حضرت فاطمه، به هنگام تولد امام حسن و امام حسین علیهاالسلام حضور داشته بلكه قابله آنها بود با اینكه تولد آن در سال چهارم هجری، سال جنگ خندق بود.

و در جلد 43 بحارالانوار صفحه 238 آمده كه حضرت سجاد علیه السلام از اسماء بنت عمیس روایت می كنند كه گوید: من در تولد امام حسن و امام حسین علیه السلام ماما و قابله جده تو فاطمه بودم، هنگامی كه امام حسین متولد شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تشریف آوردند و فرمودند: ای اسماء...

در این روایت اسم اسماء بنت عمیس چندین بار آمده، و شاید همین احادیث موجب شده كه برخی از پژوهشگران زمان ما مانند آقای دكتر سید جعفر شهیدی بعد از آن كه گفتار آقای قزوینی را رد كرده چنین بگوید: احتمال دارد كه این زن اسماء ذات النطاقین دختر ابوبكر و همسر زبیر بن العوام بوده اسم. [9] .

در تائید گفتار آقای دكتر شهیدی می توان به روایتی كه در جلد 43 بحارالانوار صفحه 243 آمده استدلال كرد كه از فاطمه دختر حضرت امام حسین روایت كرده كه وی از اسماء دختر ابوبكر از صفی دختر عبدالمطلب روایت كرده كه هنگام تولد حضرت حسین علیه السلام كه من متصدی


این كار و قابله و ماما بودم... الحدیث.

علامه مجاهد سید محسن امین گوید: ممكن است اسماء بنت عمیس به اسماء بنت یزید اشتباه شده باشد كه راوی نام اسماء را برده و اشتباها اسماء بنت عمیس كه معروف تر بوده به اذهان متبادر شده است، لكن این توجیه با آخر این حدیث منافات دارد زیرا در آنجا آمده بود كه وی به هنگام رحلت حضرت خدیجه حضور داشته است و اسماء دختر یزید از زنان انصار است و در مدینه بسر می برده و در مكه نبود تا اینكه لحظه وفات حضرت خدیجه در كنار آن حضرت باشد، علاوه بر اینك در نام جعفر بن ابیطالب شوهر اسماء كه در آن روز در حبشه به سر می برد نیز گذشت كه اگر رفع اشتباه در اسماء شود چگونه در مورد جعفر اشتباه رفع گردد. [10] .

خلاصه آن چه كه به نظر این جانب صحیح تر بنظر می رسد همانست كه علامه اربلی فرمود كه وی سلمی بنت عیس خثعمیه است كه همسر حمزه بوده و چون خواهرش از او مشهورتر بوده با وی اشتباه شده است، والله اعلم.



[1] اربلي، كشف الغمه، 1/ 366.

[2] بحارالانوار، 43/ 10 به نقل از دلائل الامامه / 11.

[3] قاموس الرجال 10/ 382.

[4] الغيدر 7/ 228.

[5] فاطمه الزهراء من المهد الي اللحد /204.

[6] اسد الغابه 7/ 149.

[7] ابن اثير، الكامل، 2/ 77.

[8] حليه الاولياء 2/ 74.

[9] زندگي حضرت زهراء / 69.

[10] اعيان الشيعه 1/ 314.